روزای نوجوانی من

روزای نوجوانی من

روزام اینجوری میگذره
روزای نوجوانی من

روزای نوجوانی من

روزام اینجوری میگذره

امانت داری.

یه روز خونه یکی از بچه ها (الف) خالی شد تصمیم گرفتیم که اونجارو استادیوم کنیم.


من پلی استیشنم رو ورداشتم و بردم اونجا. خلاصه بازی کردیم و میخواستم برم بیرون اصلا حال نداشتم که کنسول رو جمع کنم ببرم واس همین گذاشتم اونجا موندش گفتم فردا میام ورش میدارم.

فرداش وقتی رفتم ازش بگیرم دیدم کنسول رو گذاشته تو یه مشما بزرگ دسته دار ازینا که جدید ا.مده خیلی خوشم اومد که ارزش قائل شده بود واس دستگاه و من... دم در که بودیم یکی از بچه ها گفت بده من 2 روز بازی کنم بهت بدم......
ادامه مطلب ...