روزای نوجوانی من

روزای نوجوانی من

روزام اینجوری میگذره
روزای نوجوانی من

روزای نوجوانی من

روزام اینجوری میگذره

خواب و بیداری قاطی شد

آقا من گفتم این خواب دیدنام یه جوریه !

بعد از ظهر خوابیده بودم که دقیق یادم نیست چی دیدم فقط آخرش یادم میاد که هفت تا شخصیت به صف قد وایساده بودن و به ترتیب به طور کلیشه ای میومدن میگفتن:سلا بیو بیو بیو بیو چطو بیو بیو بیو بیو خوب بیو بیو بیوب

و این بیو بیو ها با صدای فوق العاده گوش خراش تکرار میشد.


آنگاه از جای برخاستم و به تعبیر آن اندیشیدم و تعبیری نداشت جز صدای بوق دوچرخه بچه ها که با خواب ما قاطی شده بود!


آنگاه بنده فریاد براوردم و به سمت کوه روانه شدم و توبه کردم الان هم مشغول یاد گیری فقه هستم.


ولی خیلی باحال بود الان که فکر میکنم بهش کلی میخندم!

فیزیک

اوایل سال بود که معلم فیزیکمون گفته بود درساتون رو جلو جلو بخونید من موقع درس دادن ازتون سوال میکنم.


سر کلاس معلم گفت:ردیف اول میز اول پاشو.(من اوایل سال ردیف اول میشینم کم کم میرم ته کلاس)

من:بله آقا

 بعدش یه سری از درسای قبلی رو پرسید که نصفشو بلد نبودم.


معلم:درس امروزمون چیه؟

من:فیزیکه دیگه، کلاسو اشتباه نیومده باشین.!!!


من 

معلم

بچه ها

وزیر آموزش پرورش

صفر توی دفتر 

و دوباره من 

و دوباره معلم

و دوباره بچه ها

دنیای زیر آب

من توی این 16 سالی که زندگی کردم بیشتر ورزش ها رو از هر نوعش امتحان کردم ولی این یه ورزش رو خیلی بیشتر دوست داشتم، دارم و خواهم داشت.


شنا رو از کلاس سوم دبستان شروع کردم و با یاد گرفتن چیزای ابتدایی از مربی شنا،شنا های چهار گانه رو (به جز پروانه که اصلا بلد نیستم) خودم یاد گرفتم.


وقتی وارد کلاس های پیشرفته شدم به تیم شنا راه پیدا کردم و آقای محمدی با انگیزه دادن به من واقعا کمکم کرد.


حالا بیخیال اینا کلا راجع به آب میخواستم بنویسم...

ادامه مطلب ...

فاصله!

وقتیفاصلهنباشهسختمیشهفهمید!


اینو چند وقت پیش بهرام توی تویترش نوشته بود

راست میگه؟نه!