پارادوکس

وقتی که دوست خوبم   یه پست با این عنوان نوشت یاد این قضیه افتادم.

نمیدونم با بچه های خرخون آشنایی دارید یا نه؟ از اونایی که درس فردا رو دوبار جلو جلو میخونن بعد سر کلاس خود شیرینی میکنن. 

چون من توی مدرسه نمونه دولتی درس میخونم از این گونه بچه ها توی کلاس ما کم نیستن.یکی از اونها آقای "الف" هست.

سر کلاس ادبیات فارسی بودیم و معلم داشت درس میداد یه شعر بود که اون رو میخوند و معنیشو آرایه هاشو میگفت و ما مینوشتیم معلم که بیت رو تموم میکرد این مثه فنر از جا در رفته با یه لهجه باحال میگفت: آقا این پارادوکسم داره. آقا این فلانم داره بهمانم داره بسیارم داره.

نمیشد کنترلشم کرد ما هرچی میگفتیم درسته تو خوندی ولی بیخیال معلم شو بزار درس بده جلسه اخره کتاب هنوز تموم نشده! نه!کو گوش شنوا! 

شاید الان درک نکنید ولی اون موقع آدم کفری میشد از بس پارازیت میومد.بعدش دیگه بچه ها شروع کردن به ایستگاه کردن. هر معلمی سر هر درسی هرمطلبی رو میگفت یکی میگفت آقا این پارادوکس داره.