این چند روز که تو وب نبودم رفته بودم به طالقان تا شاید آخرین تفریح قبل از امتحانام باشه.
از اونجایی که داییم بهم گفته بود برای وبلاگ نویسی همه چیزو از نگاه اینکه پست اون رو بزاری نگاه کنی، منم تصمیم گرفتم که تا میتونم به نوشتن پست برای این چند روز فکر کنم ولی راستشو بخواین انقد این طبیعت ادمو به خودش جذب میکنه همه چیز از یادت میره.
از روز اول به خاطر سرمای زیاد چیزی واس گفتن نیست.
روز دوم با دوستم رفتیم به یه لات* باید به موسیقی طبیعت گوش میکردی فقط; ویولون زدن باد،پیانو زدن شاخه ها،آواز بلبل ها و رهبری آب فقط باید داد بزنی خداااااااااااااااااااا
وقتی که توی باغ ها قدم میزنی و هر موجودی بهت خوش آمد میگه احساس میکنی که آدم مهمی هستی.من هر چقدر بگم شما درک نمیکنید فقط باید خودتون ببینید.
همون شب هم روی تپه کنار خونمون نشستیم با نور مهتاب و ستاره ها که: عیشی بود آن نه حد هر سلطانی
* مکانی که کنار رود واقع شده باشد
لاتی سر چی مینی وچه؟
رد گَن.
طالقان نصف جهانه
سلام
طالقان عالیه
ایشالا امتحاناتو خوب بدی
مرسی. به امید خدا
خوش گذشته پس حسابی
جای دوستان خالی
سلام پیمان
بالاخره تونستم بیام وبلاگت
فک کنم آدرسش توی کامنتی که برام گذاشته بودی مشکل داشت.
همه پستهاتو خوندم
روان و ساده و صمیمی می نویسی
دوستشون داشتم بخصوص اون پست دلنوشته رو که در مورد ناظماتون نوشته بودی خیلی خوب بود.
موفق باشی بلاگر جوان!
خوشحالم ازینکه خوشت اومده و از اینکه تونستم خوب بنویسم
کجاست؟ شیرازه؟
نه یکی از شهرستان های استان البرز